کد مطلب:9199 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:470

امامت شناسي-قسمت دوم
مقاله
در جلسه دوم از بحث امام شناسي هستيم . در جلسه قبل خدمتتون گفتيم كه حالا كه مي خوايم به زيارت امام رضا (ع) بريم ، چقدر خوب هست كه بدونيم امام رضا (ع) كيه ؟ و همة ائمه (ع) . “ كلهم نور واحد ” امام رضا رو اگه بشناسي ، حسين (ع) رو شناختي ، امام حسين (ع) رو اگه بشناسي ، امام حسن مجتبي (ع) رو شناختي ، امام مجتبي (ع) رو اگه بشناسي ، مادرشون فاطمه (س) رو شناختي . اينها رو كه بشناسي ، جدشون رسول خدا (ص) رو شناختي . همه نور واحد هستند . لذا گفتيم كه زيارت جامعه كبيره ، جزء زيارتهايي هست كه توي حرم خواهيم خوند . و وارد شده كه اين رو توي حرم بخونيد . و از نظر سند اثبات شده كه زيارت جامعه از لبان مبارك امام هادي (ع) خارج شده . يعني يكي از مستندترين زيارات ما ، زيارت جامعه كبيره است و دومين زيارت هم ، زيارت امين الله . انشاءالله زيارت جامعه كبيره رو تا قبل از سفر مشهد باز خواهيم كرد . كه ببينيم چه امامي داريم ؟ و بعد هم انشاءالله امين الله رو .

در جلسه قبل ، از مهرباني امام (ع) خدمتتون گفتم . اين جلسه از اول زيارت جامعه شروع مي كنيم تا هرجا كه برسيم . انشاءالله .

“ السلام عليكم يا اهل البيت النبوّه ” اهل بيت به كي مي گن ؟ يعني فقط به پيغمبر (ص) و سيزده معصوم بعد از ايشون اهل بيت (ع) مي گن ؟ مي فرمايند : “ ما دو نوع اهل بيت (ع) داريم . يكي اهل بيت انتسابي و يكي هم اهل بيت اكتسابي . ” يعني چي ؟ يعني يه كساني از نظر نسبت به پيغمبر (ص) وصل مي شن . مثل حضرت زهرا (س) و فرزندان ايشون . اما اهل بيت اكتسابي چه كساني هستند ؟ يه عده هستند ، اينقدر لياقت دارند كه جزء اهل بيت پيامبر (ص) مي شن . اين لياقت تا امام دوازدهم يه دفعه متوقف مي شه ديگه از اونجا به بعدش رو خود اهل بيت (س) بايد بگن كه ايشون جزء اهل بيت ما هست . يعني ما حتي اگر سيد باشيم ، جزء اهل بيت نيستيم ، مگر اينكه بر ما انگشت صحه بگذارند و بگن : ايشون هم سيد هست و هم لياقت داره جزء اهل بيت باشه .

مي فرمايند : “ السلمانُ مِنّا اهل البيت ” ( سلمان از ما است ) خُب اين سلمان از نظر رگ و ريشه كه فارس بود ، پس از نظر انتسابي جزء اهل بيت (س) نيست ، بلكه جزء اهل بيت اكتسابي هست . يعني خودش به يه درجه اي از لياقت رسيده كه جزء اهل بيت (س) شده . بعضي ها هم هر دو رو دارند ، هم انتسابي جزء اهل بيت (س) هستند و هم اكتسابي . نمونه بارزش ، سيزده معصوم (ع) .

“ و موضِعه الرساله ” اين هم مشخصه . پيغمبر (ص) هرچي داره ، اينها تموم كردند . محل قرار دادن رسالت خداوند در بين اهل بيت (س) هست .

“ و مختلف الملائكه ” يعني كساني كه ملائكه به اونها رجوع مي كنند . براي چه چيزهايي رجوع مي كنند ؟ آقا ! توي همه چيز . ملائكه مشكل دارند ، مي يان خدمت اميرالمؤمنين (ع) ، مشكل دارن ، مي يان سراغ امام حسين (ع) ، مشكل دارن ، مي يان خدمت امام زمان (عج) ، ملائكه هر گرفتاري داشته باشند ، از راه اهل بيت (س) وارد مي شن . خودش توي عرشه ، بغل دست خداست ولي بلند مي شه مي ياد روي كره زمين ، مي گه : علي جون ! من اين مشكل رو دارم .

جابربن عبدالله انصاري از راويان ثقه ما هست ، از امام صادق (ع) سؤال كرد : آقا جان ! شما ملائكه رو مي بينيد ؟ حضرت خنده اي كردند ، فرمودند : “ مي بينيم ؟! جابر ! بعضي وقتها ملائكه مزاحم تكيه دادن ما مي شن . مي خوايم تكيه بديم مي بينيم ملائكه پشت سرمون نشستند ! جابر ! وقتي ما داريم راه مي ريم اينقدر ملائكه ازدحام دارند ( براي دست بوسيدن و پا بوسيدن ما ) ما براي راه رفتن مون مشكل داريم . جابر ! ملائكه آب مي خوان بخورن ، مي يان از ما اجازه

مي گيرن . ”

مگه الكيه ؟! مگه مثل ماها هستن ؟ حالا مي رسيم به اينجا كه همه كارها بايد از راه اهل بيت (س) باشه . همه كارها ! آب مي خواي بخوري ، چي بايد بگي ؟ “ يا حسين فاطمه (س) ! ” مي خواي از زمين بلند شي . “ يا علي ! ” مي خواي غذا بخوري ، هر كاري مي خواي بكني ، يه ذكر از اهل بيت (س) بايد بگي . راهش اينه . لذا ملائكه كه از اشتباه و گناه معصوم هستند ، حتماً اين راه رو رعايت مي كنند . محاله يه كاري بخوان بكنند ، با اهل بيت (س) هماهنگ نباشه . ( و مختلف الملائكه )

“ و معدن الرحمه ” اين معدن الرحمه رو جلسه قبل گفتم كه چقدر رحمت امامان عجيبه . اصلاً معدنشه . هر كي مي خواد رحمت ببينه ، بايد از اين معدن استخراج كنه . آقا ! تا حالا ديديد كه كسي طلا رو از معدن مس استخراج كنه ؟! نمي شه . لذا معدن رحمت ، امامان (ع) هستند . مادر مي خواد به فرزندش رحمت كنه ، رحمتي كه ابراز مي كنه از ناحيه رحمت اهل بيت (س) هست . يك حيوان كه مي خواد به فرزندش محبت كنه ، محبتي كه داره ، از رحمت و محبت اهل بيت (س) گرفته شده . اصلاً رحمت و محبتي در جهان نيست ، كه منشأ و ريشه اش ، اهل بيت سلام الله عليهم اجمعين نباشند . خيلي عجيبه !

“ و خُزان العلم و منتهي الحلم ” هرچي علم توي جهان هست ، از فيوضات اهل بيت (س) هست . آيه اي در قرآن داريم با اين مضمون : علمي كه در سينه ها نهفته است و در كتاب خدا هست ، هيچ كس تأويل و تعبير و تفسير و تشريح اين رو نمي داند مگر خداوند تبارك و تعالي و رسولش و راسخان در علم . راسخان علم يعني كساني كه مي دونند قرآن چي گفته .

در روايت داريم : قرآن يك ظاهر داره و يك باطن . باطنش 70 باطن داره . هر هفتاد باطن ، براي خودش 70 باطن ديگه داره . “ والعصر ، انّ الانسان لفي خُسر ” قسم به عصر ، انسان در ضرره . مي گن : اين هفتاد تا باطن داره . هر باطن ، خودش هفتاد تا باطن ديگه داره . با يه ماشين حساب ، مي تونيد حساب كنيد ببينيد چند تا باطن مي شه ؟ 4900 تا ! هر آيه 4900 تأويل داره ، ما شايد فقط دو تا از اين تأويلها رو بدونيم . بقيه اش دست كيه ؟ اون لحظه اي كه مي ياد بر بام كعبه . . . . !! مي فرمايند ، اون وقت هست كه مي فهمند قرآن چي گفته .

امام صادق (ع) هم فرمودند : “ راسخون في العلم ” كه در قرآن اومده ، ما هستيم . ماها مي دونيم علم چي گفته ؟ آقا ! چقدر مردم زمان امام علي (ع) ، مردمان بي شعور و بدي بودند . علي (ع) روي منبر مي نشينه ، مي گه : “ آي مردم ! از زمين ، از كرات ، از كهكشانها ، هركي هر سؤالي داره بپرسه ( تا حالا 125 ميليارد كهكشان كشف شده ، فعلاً ! آقا ما توي اين درگاه چي هستيم ؟ هيچي ! خيلي براي خودمون اهميت قائليم . 125ميليارد كهكشان ! اصلاً خدا ما رو قاطي آدم حساب مي كنه ؟ )

حضرت فرمود : هركسي ، هر سوالي داره بپرسه . طرف بلند شد گفت : آقا ! موهاي ريش من چند نخ هست ؟!

خاك بر سرت كنند ! خُب يه سؤال مي كردي ببيني دواي سرطان چيه ، تا ما حالا اينقدر گير نبوديم . والله ! مي تونستند بپرسند . اهل بيت (س) كه در جواب دادن بخل نمي ورزيدند . سائل درست و حسابي نبود . كسي نبود سؤال درستي بكنه . ما الان خيلي سؤالهاي عجيبي داريم ، اي كاش بودند ، چقدر راحت حل مي شد .

“ خُزّان العلم ” خزينه هاي علم اند . خُب چه علمي ؟ علم ظاهري و علم باطني . علم باطني يعني چي ؟ يعني هر جا باشي ، آقا مي دونه چكاره اي . مي دونه ! پات رو گذاشتي توي حرم امام رضا (ع) ؟ نذاشتي ؟ اينجا نشستي ؟ هر جا باشي آقا مي دونه . مي فرمايند : ما از پرونده هاي شيعيان مون خبر داريم . ( كي ؟ وقتي كه گناه كرديم ؟ نه ! ) از اون لحظه اي كه توي رحم ، نطفه شون بسته شد و جزء شيعيان ما منظور شدند ، ما مي دونيم چيكاره خواهند كرد ؟ تا آخرش رو خبر داريم .

گرچه ما يادمون بره و با پررويي بريم جلوي حرم بايستيم و بگيم يا امام رضا ! اين رو بده ، اون رو بده . ولي اون مي دونه ما چيكار كرديم . يادش نمي ره . ( و خزان العلم )

“ و خزان العلم ، و منتهي الحلم ” ببينيد ، پشت سر هم اومده ، با اين كه علم دارند ، نهايت صبر و بردباري رو هم دارند . اصلاً به روي ما نمي ياره . چه گنهكاراني بودند كه قيافه هاشون داد مي زد كه چكاره هستند ، مي رفتند پيش اهل بيت (س) ، اهل بيت (س) تحويلشون مي گرفتند . مي گفتند : خوش اومديد . چه آدمهاي بدي هستند ، مي رن توي حرم امام رضا (ع) ، يه قطره اشك مي ريزند ، آقا حاجت شون رو مي ده . ( و منتهي الحلم )

“ و قاده الامم ” آقا ! شما اولياء ، برترين ها ، بزرگترين ها و پيشوايان همه امتها هستيد . يعني چي ؟ يعني اهل بيت (س) فقط مال ما مسلمونها و شيعيان كه نيستند . امت قبلي ، امتهاي سابقه ، هر كي تو اين دنيا و كره خاكي ، همه 125 ميليارد كهكشاني كه تا الان كشف شده ، تا اونهايي كه كشف نشده ، همه و همه ، اولياء شون ، دوازده امام (ع) هستند و فاطمه (س) و پدر فاطمه (س) .

“ لَولاكَ لما خلقْتُ الْافلاك ” ( افلاك ! نه فقط زمين . ) اگه تو نبودي ، افلاك رو خلق نمي كردم . يعني اهل بيت (س) فقط براي ما اهل بيت (س) نيستند ، براي جن و انس و كرات ديگه و همه و همه ، هستند . همه اينها يه فاطمه (س) دارند ، يه حسن (ع) دارند ، يه حسين (ع) دارند و . . . چقدر زيباست اين زيارت جامعه . ( و قاده الامم )

“ وَ اَوْلياء النِعَم ” هر كي بخواد يه نعمتي بگيره ، بايد امام حسين (ع) امضاء كنه . ولي نعمتها هستند . يعني نمي شه يه خوبي و يه نعمتي به ما برسه و حسين (ع) و فاطمه (س) زيرش رو امضاء نكنند . محاله . بايد امام رضا (ع) امضاء كنه . دلت رو به در خونه اين و اون خوش نكن . بايد امام رضا (ع) امضاء كنه . ولي نعمتها هستند . ببينيد داريد كجا مي ريد ؟ ببينيد در خونه چه كسي داريد مي ريد ؟ ببينيد چه درياييه ؟! ببينيد چه قدرتي دارند اهل بيت (س) .

الكي مي ره روبروي حرم مي ايسته ، مي گه : قربون كبوتراي حرمت ، گريه اش رو مي كنه و برمي گرده ! خُب قربون كبوتراش بشو ، قربون سنگ فرشش هم بشو . قربون كاسه هاي سقاخونه اش هم بشو ، قربون جاروهاي خادمهاش هم بشو ، قربون خاك پاي زائراش هم بشو ، ولي بدون كيه . ( و اولياء النعم ) نمي شه تا شما اجازه نداديد ، نعمتي به ما برسه . شما بايد اجازه بديد . نعمتها همه دست شماست .

“ السلام علي ائمه الهدي و مصابيح الدجي و اعلام التقي ، ائمه الهدي ” هدايت ! چقدر گريه مي كني ؟ چقدر توبه مي كني ؟ اينكه صرف به در خونه خدا بري و مدام توبه كني و گريه كني ، تا اهل بيت (س) نباشند ، نمي شه . ( ائمه الهدي ) امامان هدايت ، اينها هستند . يعني بايد اينها اجازه بدن ، اينها بايد بخوان . اينها بايد انگشت روي تو بذارن . بگن : خدايا ! ما اين رو انتخابش كرديم ، اين ، مال ماست . امام رضا (ع) بايد بپسندتت . برو خودت رو در خونه امام رضا (ع) لوس كن . بگو : “ آقا ! ما شنيديم شما بايد بپسنديد . ” سينه هايي كه داري مي زني ، ذكره . الكي نيست . اينقدر حسين ، حسين بگو تا بالاخره جوابت رو بده . خودت رو لوس كن . يه دونه حسين (ع) گفتن ، يه ذكره . مثل صلوات مي مونه . صد تا حسين (ع) گفتن ، صد تا ذكره . وقتي سينه مي زني ، يعني توي قلب من هستي . پيرهنت رو در آوردي ، يعني حسين جان ! خودم رو از همه چيز خلاص كردم . با ذلت و مذلت دارم مي يام در خونه تو . لباس مذلتم رو در آوردم . آقا ! ديگه كجا پيرهن رو در مي يارن ؟ مگه پيرهن در آوردن مستحبه ؟ بله ، مستحبه . بعضي جاها واجبه . كجا ؟ شما وقتي مي ري مكه چكار مي كني ؟ مگه موقع احرام پيرهنت رو در نمي ياري ؟ جزء واجباته ، اگه در نياري حج تو باطله . براي چي ؟ براي اينكه مذلتت رو نشون بدي ، بگي حتي قيد پيرهن هم ندارم . راحت نشستم در خونه ات سينه مي زنم . حسين (ع ) ! حسين (ع) !

“ يهدي من يشاء ” ( هر كسي رو بخواد هدايت مي كنه ) از چه طريق ؟ “ ائمه الهدي ” اينها هستند كه امامان هدايت هستند .

“ وَ ذَوي النُهي و اُولي الهجا ” هر دوي اين عبارت به معناي صاحبان عقل هست . هم ذَوي انُهي يعني صاحبان عقل و هم اولي الهجا ، پس چرا دو بار تكرار كرده ؟ يه نكته ظريف داره . اولاً عقل ، قوه اي هست كه ماها رو از گناه دور مي كنه . عقل ذاتاً از زشتي متنفره . هيچ گناهي با عقل جور در نمي ياد . يه بار مي گه : “ ذَوي النُهي ” يعني صاحبان عقلهاي دنيايي ، يعني اگه دنيا رو هم مي خواي ، اينها عقلش رو دارند . لذا امام فرمود : اگه دنيا رو مي خواي ؟ نماز شب بخون ، آخرت رو مي خواي ، نماز شب بخون . يعني براي دنيا هم برنامه ريزي مي كنند . “ ربنا آتنا في الدنيا حسنه ” ذوي النهي اشاره به عقلهاي دنيايي مي كنه . و “ اُولي الهجا ” اين هم عقل آخرتي هست . يعني اهل بيت (س) هم براي آخرت ما فكر دارند ، برنامه دارند ، دستو ردارند و هم براي دنياي ما .

“ وَ كَهْفِ الوَري وَ وَرَثَه الانبياء وَ المثل الاعلي و دعوه الحسني و حجج الله علي اهل الدنيا و الاخره و الاولي ” ( كهف ) يعني پناهگاه . وقتي مي گن “ اصحاب كهف ” يعني كساني كه به غار پناه آوردند . “ كهف الوري ” يعني شما پناهگاه مردم هستيد . “ والمثل الاعلي ”خداوند براي خلقتش يه مثال زده ، گفته : آقا ! من توي خلقتم ، همه هنر خداييم رو به كار بردم ، بهترين نوع آدم رو خلق كردم . كي ؟ ( والمثل الاعلي ) اهل بيت (س) !

“ هُم ْ فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها ” فاطمه (س) و پدر فاطمه (س) ، فاطمه (س) و شوهر فاطمه (س) ، فاطمه (س) و بچه هاي فاطمه (س) ، اينها مثل اعلاي من هستند . ديگه بحث نكنيد . دنبال كس ديگه اي نگرديد . همين ها هستند . “ و المثل الاعلي ”

يه آيه اي در قرآن داريم كه در اون اشاره اي به مثل اعلي شده . ( آيه 35 سوره نور ) ما دو نوع تفسير داريم ، يكي تفسير ظاهري هست ، كه با حكمت و فلسفه تفسير مي كنند . يه تفسير داريم بهش مي گن تفسير جري . اين تفسير ، اشارات و تمثيلاتي هست كه قرآن يه جوري بهش اشاره كرده ، منتهي ماها ، نمي تونيم بفهميم . مگر اينكه اهل بيت (س) باز كنند . اين آيه 35 سوره نور يكي از بهترين آيات در تعريف اهل بيت (س) هست و خيلي هم عجيبه . امام صادق (ع) اين رو باز كردند .

آيه 35 سوره نور مي فرمايد : الله نور السموات و الارض ، مثل نوره كمشكوه فيها مصباحٌ المصباح ، في زُجاجه الزجاجه كاَنّها كوكب الدرّيٌّ يوقد من شجره مباركه زيتونه لاشرقيه و لا غربيه يكاد زيتها يضي ءُ و لو لم تمسسه نارٌ نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال ” خداوند مثال زده .

حالا ببينيم امام صادق (ع) اين آيه رو چطوري تفسير مي كنند . خداوند نور آسمانها و زمين است ، مثل نورش ، “ مشكوه ” هست . ( مونث ) امام صادق (ع) فرمودند “ مشكوه ” مادر ما فاطمه (س) است . در اين مشكوه يه چراغ و روشنايي هست ، امام صادق (ع) باز فرمودند : اين روشنايي امام حسن مجتبي (ع) هست . ( فيها مصباح المصباح ) دو تا مصباح پشت سر هم آورده ، مصباح اول ، امام حسن مجتبي (ع) هست و مصباح دوم ، امام حسين (ع) هست . اين چراغ ها توي يه نوري هست كه اون نور توي يه نور ديگه هست ، مانند ستاره اي درخشان . ( اين نور فاطمه (س) است . )

“ في زجاجه الزجاجه ” به فاطمه (س) مي گيم : السلام عليكِ و علي بعلِكِ و بنيك و سر المستودع فيك ، اين سر فاطمه (س) است . ( زجاجه الزجاجه )

يعني تماماً نور هست . نور خداوند داره تقسيم مي شه . مثل اعلاش كيه ؟ “ مشكوه ” ( فاطمه (س) ) ، فيها مصباح المصباح ” ( امام حسن (ع) و امام حسين (ع) ) اينها كجا هستند ؟ “ فيها زجاجه الزجاجه ” ( در نوري هستند كه اون نور خودش در يه نور ديگه هست ) “كاَنّها كوكب الدرّي ” ( مانند ستاره اي درخشان ) “ يوقد شجره مباركه ” ( اين ستاره درخشان از شجره مباركه نشأت گرفته ، امام صادق (ع) مي فرمايند شجره مباركه حضرت ابراهيم (ع) است . ) “ زيتونه لاشرقيه و لا غربيه ” ( در عرب به نور مي گن : زيتون ، نوري هست كه نه نصراني هست ، نه يهوديه ) ” يكاد زيتها يضي ءُ ” ( به زودي نورش مي رسه ، ـ “ اَلَيْسَ السّاعه بِقريب ؟ ” فكر نمي كنيد امام زمان (عج) مي ياد ؟ به زودي نورش مي رسه ـ “و لو لم تمسسه نار ” ( وقتي كسي به اينها متوسل بشه ، هيچ آتشي بهش نمي رسه ) “ نورٌ علي نور ” ( يكي بعد از ديگري مي يان . اولين نور : علي (ع) ، دومين نور : امام حسن (ع) ، سومين نور : امام حسين (ع) ، چهارمين نور علي النور : امام سجاد (ع) پنجمين نور علي النور : امام باقر (ع) ، ششمين نورعلي النور : امام صادق (ع) ، نور علي النور : امام كاظم ، نور علي انور : وجود مقدس امام علي بن موسي الرضا (ع) ، و نور علي النور : امام جواد (ع) ، نور علي النور : امام هادي (ع) ، نور علي النور : امام عسكري (ع) ، تا كل نور بر بام كعبه بياد و انشاءالله همه با هم ببينيم : امام حجت بن الحسن العسكري (عج) !

خُب اينها چكار مي كنند ؟ خداوند با اين نورهاست كه هر كي رو دوست داشته باشه هدايت مي كنه . با اين نورها . “ و يضرب الله الامثال ” ( خداوند به همين ها مثل زده )

ادامه جامعه كبيره :

“ و المثل الاعلي ، و الدعوه الحسني ” به به ! اين زيارت جامعه رو وقتي آدم مي خونه بال در مي ياره ! اين سري كه به حرم رفتيم انشاءالله با يه حال ديگه اي بخونيم . پنج قسمتش كن ، هر روز يه قسمتش رو بخون .

“ وَ حُجَجِ الله علي اهل الدنيا و الآخره و الاولي ” اينها حجتهاي خداوند هستند بر اهل دنيا و آخرت . يه “ والاولي ” هم داره ، ببينيم “ والاولي ” چه كساني هستند ؟ مي فرمايند : اشاره هست به عالم ذر . يه زماني قبلاً ماها با اينها آشنا بوديم ، لذا براي همين هست كه از بچگي مهر حسين (ع) در دلمون هست . قبلاً ما اينها رو ديديم . ما ديديم شون ، چه بد شد ما قيافه فاطمه (س) و امام حسين (ع) رو يادمون رفت . ولي بودند و ما ديديم شون ، از همون بچگي ، سه چهار سالگي ، بچه شيعه ها عشق حسين (ع) توي دلشون خونه كرده . اصلاً محرم كه مي ياد ، تمام عشق شون محرمه . منتظرند كه زودتر بياد . زودتر آدم راحت بشه ، از دست گناه راحت بشه .

خُب تا اينجاي زيارت جامعه فعلاً كافيه . شايد فكر كنيد اهل بيت (س) فقط براي شفا دادن هستند ، براي گريه كردن هستند ، براي سينه زدن هستن ، يا اهل بيت (س) فقط براي رفع گرفتاري هستن ، نه ، آقا ! هرچي داره به ماها مي رسه از ناحيه اين ذوات مقدسه است ، هرچي خوبي داره به ما مي رسه از ناحيه اين ذوات مقدسه است . هرچي بدي داره از ما دفع مي شه كه خودمون هم خبر نداريم ، از ناحيه اينها داره دفع مي شه . هرچي . تمام پرونده هاي ما دقيقاً بوسيلة اينها بررسي مي شه . تمام كارهاي ما بوسيله اينها قضا و قدرش امضاء مي شه . تمام مشكلات ما بوسيله اينها حل مي شه . اصلاً محاله نفسي ما بكشيم ، مگر به امضاي فاطمه (س) . محاله ما نفسي بكشيم مگر به امضاي اهل بيت (س) . خيلي عجيبه . مي فرمايد : شما مردم خبر نداريد ، ما چقدر با شماها مأنوسيم .

امام صادق (ع) مي فرمايد : سري از شيعيان ما كه درد نمي گيره ، مگر اينكه سر ما هم درد مي گيره . اينقدر مأنوسند . نيست كسي از شيعيان ما كه گناهي بكنه مگر اينكه ما به جاش توبه كنيم . سريع گريه مي كنيم ، مي گيم : خدايا اينها رو ببخش . نيست از شما كه درد و اَلَمي بهش برسه ، مگر اينكه ما كمكش كنيم تا از اين الم نجات پيدا كنه . همه گره ها دست اينهاست . ماها خبر نداريم . ماها خبر نداريم چقدر مشهوريم . ماها خبر نداريم چقدر ما رو مي شناسند ، ماها خبر نداريم كه چقدر روي كارهاي ما نظر دارند . لحظه به لحظه ، كلمه به كلمه .

آيه 4 سوره انبياء مي فرمايد :

“ قالَ رَبّي يَعلَمُ القَولَ في السَّماءِ وَ الاَرضِ وَ هُوُ السميع العَليمُ ”

آقا ! فكر كردي همين جلسه رو خودت پاشدي اومدي ؟ به همين راحتي ؟

مي گن : نمي شه در مجلسي كه براي ما تشكيل شده شركت كني ، مگر اينكه ما دعوت نامه فرستاده باشيم . تا دعوت نامه نفرستيم نمي توني بياي . مي خواد بره مجلس ، يه دفعه سركوچه كارش گير مي كنه . براي همه ما پيش مي ياد . چرا ؟ مي فرمايد : ديگه بعضي از وقتها ما از دست شيعيان مون ذلّه مي شيم ، خسته مي شيم ، ناراحت مي شيم ، مي گيم بابا ! اين اصلاً آدم بشو نيست . هي هر هفته مي ياد ، مي ره اون ورتر ، دل ما رو مي شكنه .

خدمت امام صادق (ع) رسيد ، گناهي كرده بود . حضرت فرمود : “ شماها به همون كتك خوردن مادرمون فاطمه (س) راضي نمونديد !؟ ” عرض كرد : “ آقا ! اين چه حرفيه شما مي فرمائيد ؟! من شيعه شما هستم ، من فداي مادر شما مي شم ، اي كاش من به جاي مادر شما كتك مي خوردم . ” فرمود : “ پس چرا اشك مادر ما رو در مي ياري ؟ ” گفت : “ آقا ! ببخشيد . ” فرمود : “ شماها كه گناه مي كنيد مادر ما فاطمه (س) گريه مي كنه . شما كه گناه مي كنيد دل مادر ما به درد مي ياد . ” هي داد نزن : “ مردم مدينه بدن . ” بگو خودم بدم .

ماها وقتي يكي از دوستان مون گناهي مي كنند ناراحت مي شيم ، اونها كه دارن مي بينن . مي بينن كسي كه دوستش دارن و بهش مهر مي ورزن ، داره دستي دستي براي خودش هيزم جهنم مرتب مي كنه . خُب ناراحت مي شن ، گريه مي كنن . مي گن : اين چرا اين جوري مي كنه ؟ چرا داره خودش رو بدبخت مي كنه ؟

يه پدر و مادر وقتي ببينن بچه شون درس نمي خونه و خودش رو بدبخت مي كنه گريه مي كنن ، اون وقت اهل بيت (س) ، مادر ما فاطمه (س) ، مهربون ترين مادر جهان ، گريه نكنه كه ما خودمون رو دستي دستي داريم توي آتيش مي اندازيم ؟

به همه كارها نظارت دارند . براي اونها كه كاري نداره . همين الان دارن به ما نگاه مي كنن . اين چي داره مي گه ؟ اينها چي دارن گوش مي دن ؟ كي گريه كرد ؟ كي گريه نكرد ؟ كي آشتي كرد ؟ كي آشتي نكرد ؟ كي با ما صحبت كرد ؟ كي صحبت نكرد ؟ كي الكي اومد ؟ كي راستكي اومد ؟ كي راست گفت ؟ كي ريا كرد و دروغ گفت ؟ همه رو مي فهمند . روي تك تك ما نظر دارند . ضمن اينكه “ منتهي الحلم ” با اين كه اين ها رو مي دونند در نهايت حلم و بزرگواري هستند .

آقاي انصاريان مي فرمودند : يه مسؤول هيأتي توي تهران براي من نقل كرد ، مي گفت : ما صبح عاشورا سينه مي زديم و گريه مي كرديم ، دو تا جوون لات هم نشسته بودند كنار در ، به سينه زدن ما مي خنديدند . به هم مي گفتن : “ اينها رو نگاه كن ، سينه مي زنن ! ” ( و منتهي الحلم ) منِ رئيس هيأت نتونستم تحمل كنم ، با خودم اگر برم به اينها بگم پاشيد بريد ، گم شيد ! اينها لات هستند ، وحشي بازي در مي يارن ، مجلس به هم مي ريزه ، گفتم ، فردا صبح ، اول وقت مي ايستم ، اگه اينها خواستن بيان ، بهشون مي گم . بريد گم شيد ، اين مسخره بازي ها رو هم در نياريد . اينجا هيأت اَبي عبدالله (ع) هست ، خجالت بكشيد . مي گفت : شب خوابيدم . خواب ديدم ، همين مجلس ما توي حسينيه تشكيل شده ، امام حسين (ع) اومدند ، عباس (ع) هم بغل دستشون بود . يه دفتر دست حضرت عباس (ع) بود .

( آقا اينها حساب و كتاب داره ، خدا شاهده ماها نمي فهميم ، مي گه : آقا ! يعني امشب اسم ما رو حضرت ابالفضل (ع) داره مي نويسه ؟ بله مي نويسه . حسن ، حسين ، علي و . . . تك تك داره مي نويسه . دو دقيقه مجلس ابي عبدالله (ع) رو ترك نكن . بعضي وقتها سخنراني كه تموم مي شه ، اينجا نشستيم داريم استفاده مي كنيم ، يه كسي كاري داره ، مي ياد مي گه : آقا ! بيايد بيرون ، من كارتون دارم . مي گم : نه ، بشين توي مجلس استفاده كن .

مي گه : آقا خوب نمي خونه . خُب مگه بايد خوب بخونه كه فاطمه (س) نگاهت كنه ؟ آقا چرت و پرت داره مي گه ! مجلس امام حسين (ع) هرچي مي خواد بگه ، بگه . تو بشين استفاده ات رو بكن . داره انوار الهي مي رسه . همه مجلس ها اين طوريه . هر مجلسي رفتيد بريد بشينيد ، اينها رو داشته باشيد براي خودتون حفظ كنيد . اگر هم مشكل و شبهه اي هست ، بيايد بگيد من براشون جواب دارم ، يه دفعه همه چيز رو رها نكنيد . توي كاروانها بيايد مسائل تون رو بگيد ، هم من و هم بزرگترهاي كانون ، همه توجيه هستند ، ماها ساعتها با همديگه بحث مي كنيم . براي همه حرفها جواب داريم . )

مي گفت : حضرت ابالفضل (ع) يكي يكي داشت اسمها رو مي نوشت ، رسيد به اين دو نفر ، ازشون رد شد . مي گفت : امام حسين (ع) يه نگاهي بهش كرد و گفت : “ همه رو نوشتي ؟ ” جواب داد : “ بله آقا ! ” امام حسين (ع) گفت : “ دو نفر رو ننوشتي ! ” حضرت ابالفضل (ع) گفت : “ آقا ! كيا رو ننوشتم ؟ ” گفت : “ اون دوتايي كه به سينه زنها مي خنديدند . چرا اسمشون رو ننوشتي ؟ ” گفت : “ آقا ! اينها مسخره مي كردند . ” گفت : “ بكنند !! ( و منتهي الحلم ) توي مجلس ما بودند يا نه ؟ اسمشون رو بنويس . ”

آقا ! اسم ما بدها رو هم بنويس . گرچه آدمهاي بي خودي هستيم ، اما بنويس . آقا ! به اشك اين بچه هايي كه گناه نكردند ، اسم ما رو هم بنويس . ماها كه ديگه قلب هامون سياه شده . مي گفت : از خواب پريدم ، گريان . . . ! گفتم : خاك به سر من كنن ، 20 ساله مسؤول هيأت بودم هيچي نشدم ، اين دو تا اومدند ، اسمشون رو نوشتند و رفتن . با خودم گفتم : فردا صبح كنار در مي ايستم ، وقتي اومدن بهشون مي گم : نكنيد اين كارها رو ! عباس (ع) اسمتون رو نوشت . ديگه شما عباسي شديد ! نكنيد اين كار رو ! مي گفت : همين جوري كه منتظر بودم ، ديدم دوتايي دارن مي يان . از سر كوچه ، دوتايي پيرهن مشكي پوشيدند ، بس كه گريه كردند ، چشمهاشون ورم كرده بود ! مي گفت : تا اومدم بگم . . . ، گفتند : “ حاج آقا ! هيچي نگو ، اون خوابي كه تو ديدي ما هم ديديم . عباس (ع) اسم ماها رو هم نوشت . ”



برادر آقاي مؤمني ، آزاده هستند ، تعريف مي كرد : سال آخر ما رو همه جا بردند ، وقتي براي زيارت عتبات عاليات مي رفتيم ، هر جا مي رسيديم ، ما رو مي زدند ، توي حرم امام حسين (ع) مي رسيديم ، ما رو مي زدند ، توي نجف بردند ، ما رو مي زدند ، توي سامرا و . . . هر جا بردند ، ما رو زدند . مي گفت تا رسيديم به حرم حضرت ابالفضل (ع) ديديم اين بعثي ها تازيانه ها رو گذاشتند كنار ، پوتين ها رو در آوردند با ادب ، مؤدب !! گفتيم چي شد ؟ گفتند : اينها توي عالم از يكي مي ترسند . اون هم حضرت ابالفضل العباس (ع) هست . قمر بني هاشمه ! آقا ! چقدر اهل بيت (س) غمها رو برطرف مي كنند ؟ خيلي . مي فرمايد : “ يا كاشف الكرب عن وجه الحسين ” باز امام حسين (ع) كه خيلي ناراحت مي شد ، حضرت عباس (ع) غم هاش رو برطرف مي كرد . عباسه ! اين عباس كيه ؟ چه جوري عباس ، عباس شد . يه رمز داره . اون هم وجود مادري مثل ام البنين بود . تا آدم مادري مثل ام البنين (س) نداشته باشه ، عباس نمي شه . امام علي (ع) رفت خواستگاري . گفت ابن عباس ! گرچه فاطمه من جانشين نخواهد داشت اما كسي رو براي من انتخاب كن كه بتونه با زينب (س) و حسنين (ع) كنار بياد . گفت : بله ، فاطمه ام البنين ! كسي كه رشادتش در تمام قبيله پيچيده .

همه كارها انجام شد . ام البنين (س) اومد ، يه وقت همه ديدند افتاد به پاهاي زينب (س) ، گفت : فكر نكني من مثل مادرت فاطمه (س) هستم ، من كنيز تو هستم زينب . . . !